کلید تصویرگری کتابهای درســی بــه معنای علمیو حرفــه ای کلمه، از دهه ۴۰ زده شــد. قبل از آن چیزی به نام تصویرسازی کتاب درسی نداشتیم. البته کتابهای درسی تصاویر و نقاشیهایی داشتند ولی آن تصاویر نه برای داستان مناسب بود و نه استانداردهای جهانی در آن رعایت شــده بود. لذا تصویرگری آموزشی نوین از دهه ۴۰ آغاز شد.
به گزارش احد خبری سیده آمل ،مجله رشد معلم در شماره اخیر خود به بررسی “تاریخچه تصویرسازی کتب درسی” پرداخته و نوشته است: یکی از مشــکلات اصلی در تصویرگری کتاب های درسی این اســت که افراد زیادی برای ســفارش تصویر مراجعه میکنند ولی آثار آنها پذیرفته نمیشــود. چرا؟ چون این افراد کارهای هنری آموزشــی انجــام ندادهاند و به گفته خودشان فقط میتوانند روی قصه و یا داستان کودک کار کنند.
تصویرگرها اطلاعات کافی راجع به علوم، آناتومی، متون دینی، تاریخ و ادبیات ندارند
اما کتاب درسی که کتاب قصه نیست. متن آموزشی قصه نیســت. ما در کتاب درسی قرار نیســت برای بچهها قصه بگوییم و آنها هم فقط خوب گوش دهند. قرار است بچهها از طریق کتابهای درســی چیزی یاد بگیرند. بنابراین ما از تصویرگران مراجعه کننده میپرســیم: شما برای متون علمیچه تحقیقــی و یا کار هنری دارید؟ میگویند هیچ! میپرسیم اگر مثلا ما به شــما برش آناتومیبدن قورباغه بدهیــم میتوانید تصویرســازی کنیــد؟ میگویند خیر. میگوییم اگر متون تاریخی (مثلا جنگ چالدران) را بدهیم میتوانید تصویرسازی کنید؟ و باز پاسخ منفی میشنویم و… . این مشکل اصلی ماســت که تصویرگرها اطلاعات کافی راجع به علوم، آناتومی، متون دینی، تاریخ و ادبیات ندارند .خیلیها فکر میکنند کشــیدن تصویر یــک کانی یا یک ســنگ یا لایههای زمین کار هنری نیســت یا نمیتواند تصویرگری داشته باشد!
تصویرساز بیشتر فکر میکند که بایــد برود یک قصه کار کند و یا یک شــعر. در صورتی که این طور نیست و در تمام دنیا تصویرگری آموزشی جایگاه هنری و فنی بالاتری از تصویرســازی داستان کودک دارد. چون قصه را با یک سری تکنیک و ارتباط متنی میتوان به تصویر تبدیل کرد اما هر کسی نمیتواند بر روی یک سنگ یا کانی کار کند؛ چون برای این کار باید هم خوب نقاشــی کند و هم علوم و فنون را بشناسد. باید بداند با چه تکنیکی، چه زاویههایی و با چه نورپردازی و چه کنتراستی کار کند .ما تاریخچه چهل ســال تصویرســازی کتابهای درسی ایران را به چهار دوره تقســیم میکنیم: یک دوره ۱۰ ساله قبل از انقلاب و سه دوره پس از انقلاب اسلامی.
کلید تصویرگری کتابهای درســی بــه معنای علمیو حرفــه ای کلمه، از دهه ۴۰ زده شــد. قبل از آن چیزی به نام تصویرسازی کتاب درسی نداشتیم. البته کتابهای درسی تصاویر و نقاشیهایی داشتند ولی آن تصاویر نه برای داستان مناسب بود و نه استانداردهای جهانی در آن رعایت شــده بود. لذا تصویرگری آموزشی نوین از دهه ۴۰ آغاز شد آن هم با کمک انتشــارات “فرانکلین” در ایران. سیاست انتشــارات فرانکلین، که در اصل مؤسسه ای امریکایی بود، این بود که به کشــورهای در حال توسعه خدمات چاپ و نشــر تولید کتاب بدهد. در ایران هم تولید، چاپ و نشــر کتابهای درسی توسط این انتشارات حال و هوای تازهای گرفت.
در آن دوره ما هنرمندان زیادی داشــتیم؛ از جمله خطاط، نقاش، خوشــنویس و مینیاتوریســت. اما فعالیت تخصصی در تصویرسازی کتابهای درسی نداشتند. وقتی انتشارات فرانکلین این خلأ را حس کرد، از بین نقاشانی که گرایشهای تصویرسازی داشتند تعدادی را شناسایی کرد و به آموزش آنها پرداخت؛ کسانی مثل پرویز کلانتری، مرتضی ممیز، زمانی، غلامعلی مکتبی، نورالدین زر آراپیک باغداســاریان، ژانت میخاییلی و… و همین طور که جلو میآییم کسانی مثل منوچهر درفشه، صادق صندوقی، مهرنوش معصومیان و… اضافه میشوند.
بدین ترتیب کم کم تصویرسازی و گرافیک وارد کتابهای درسی شد. در ابتدا کتابهای درسی از نظر تصویری، فاقد انبوه تصاویر بودند؛ یعنی سعی میشد در جاهایی که خیلی موردنیاز است از تصویر استفاده شود آن هم در حد محدود و بسیار ساده تا برای مخاطب آن دوره قابل فهم باشد. چون ســواد بصری معلمین و دانش آموزان در دهه ۴۰ خیلی بالا نبود. آن زمان که خبری از مجلات، نشریات و اینترنت و غیره نبود. ســواد بصری منحصر بــه تصاویر کتابهای درســی بود. به همین دلیل خیلیها میگویند تصویرهای کتابهای درسی قدیم زیباتر و دلنشین تر است و هنوز در یادمان مانده است که باید گفت دلیل آن این است که آنها مرجع تصویری دیگری نداشــتند.
وقتی شما با یک مورد انتخاب روبه رو هستید همان در ذهنتان میماند ولی وقتی هزار مورد دارید انتخاب بین آنها ســخت میشود. اینکه دانش آمــوزان دهه ۴۰ و ۵۰، امــروز، تصاویر آن زمان را زیباتر و دلنشــین تر میدانند به خاطر حس نوستالژیک آنهاست.
بچههای آن دهه مرجع و اطلاعات بصری کمیداشتند، اما ســالهای بعد، یعنی در دهه ۵۰ تا ۶۰، مجلاتی ماننــد کیهان بچهها، کارتون و خیلــی از مجلات دیگر با ورودشان اطلاعات بصری زیادی در اختیار آنها قرار دادند. تمام ســفارشها به تأیید انتشــارات در دهه ۴۰ تقریبا فرانکلین کار میشــد. اگر دقت کرده باشید حتی در نوع پوشــش هم از الگوی غربی استفاده میشد. مثلا میبینیم که خانم معلم در روستا درس میدهد ولی با لباسی شیک و مدرن و کاملا غربی تصویر شده و حتی دانش آموزان هم، اکثراً، از لحاظ آرایش مو و پوشــش، کاملا غربی هستند.
با اینکه تکنیکها کاملا ساده است اما اندیشه اروپایی و غربی پشــت آن کارها قــرار دارد. در آن زمان تصویرگرانی مثل پرویز کلانتری و غلامعلــی مکتبی و… تمایلات بومی پیدا کردند و تفکراتشــان را در تصویرگری نشان دادند، البته با همان سادگی که انتشــارات فرانکلین پایه ریزی کرده بود؛ مثل حســنک کجایی، کوکب خانم، تصمیم کبری و… در این تصاویر هنرمند گرایشــات بومی و ملی خود را با اینها جزو تکنیکها و شیوایی در کارش عرضه کرد و اتفاقا تصاویری هســتند که خیلی ماندگار شدند. چون مخاطب دهه ۴۰ یا ۵۰ با آن حس نزدیکی میکرد.
مثلا حسنک کجایی را همه حس میکردند. همه جا او را میدیدند، چون سه چهارم مخاطبان شهرستانی و روستایی بودند. آن زمان مردم کمتر از امروز شهرنشین بودند .این ماجرا ادامه داشــت تا وقوع انقلاب؛ یعنی اواخر دهه ۵۰ به بعد که نســل دوم کتابهای درسی شکل گرفت .با وقوع انقلاب خیلی از تصویرگرها دست از کار کشیدند و به دنبال کارهای خود رفتند. بعضیها از ایران خارج شدند و تعدادی هم ماندند. تا اینکه نســل بعدی تصویرگرها وارد کار شدند مثل منوچهر درفشــه و صادق صندوقی و… که بعد از انقلاب کارشــان را آغاز کردنــد.
مأموریت آنها این بود که در کنار بازســازی متون کتابهای درسی تصاویر جدیدی برای کتابها تهیه کننــد. از پرکارترین افراد این دوره مرحوم درفشــه بود که شاید ۷۰ درصد بار تصاویر کتابهای درســی را به دوش میکشید. افراد دیگری هم بودند اما تصویر اکثر کتابها کارهای مرحوم درفشه است. او برای کتابهای دینی، علوم و فارسی و… کار میکرد. تا چنــدی پیش هم کارهای او در کتابها بود.
درفشــه به خاطــر قدرت تصویرســازی، طراحی و قــدرت انطباق تصویرســازی و متن، بــار بزرگی به دوش کشــید. مثل تصویر مالک اشــتر برای دو دهه پیش، اشک یتیم، تصاویر آزمایشهایــی که در کتاب علوم بود. یا داســتان دو برادر در کتاب فارسی. جنگهایی که در کتابهای دینی بود یا حضرت مسیح که کوری را شفا میبخشید و خیلی تصاویر دیگر که هنوز در ذهنمان مانده است .سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۰ زمانی بود که کتابهای درسی درجا زد. خیلی از هنرمندان دهه قبل یا خود را کنار کشیدند یا بازنشسته شدند و چند تن از آنها هم مرحوم شدند. آخرین کســانی که از آن گروه ۱۰، ۲۰ نفره باقی ماندند استاد مکتبی و استاد صندوقی بودند و افراد جدیدی چون حسن معماری نیروی آموزش وپرورش، حســین تهرانی و درفشه هم که کارمند آموزش وپــرورش نبودند از کار کناره گیری کردند. چند سالی که نیاز به بازسازی کتب درسی بود فقط این چند نفر بودند و کار میکردند. تصویرسازی کتب درسی به خاطر جنگ و عوامل اقتصادی و سیاسی ۱۰، ۱۵ سال دچار رکود شــد. اگر هم از نظر هنری در این دوره اتفاقی افتاد، اتفاق شاخص و چشــمگیری نبود. بیشتر به سمت پســرفت بود تا پیشرفت. از ســوی دیگر متون کتابهای درسی در این دوره نیز پیشرفت چندانی نداشت.
میدانیم که متن زمینه ای اســت برای تصویرسازی. یک متن خوب است که به شما تصویر خوب میدهد، مثل سینما میماند. همیشه یک فیلم خوب فیلم نامه خوب هم دارد. اگر شما فیلم نامه ضعیف داشته باشید بهترین کارگردان را هم بالای ســر کار بگذارید نمیتواند فیلم خوبی بسازد. یکی از دلایل افت کار در زمینه تصویرگری کتابهای درســی در دو دهه اخیر کمبود متن خوب و شــاخص و نویسندگان و مؤلفین قوی و حرفه ای بوده و هست. بعد از دهه ۸۰، با ورود فناوریهای جدید مثل رایانه و رسانههای مختلف مثل سی دی و ماهواره و وفور نشریات مختلف کودک و نوجوان و بزرگ ســال دوباره حرکتی در از سال ۸۵ وقتی مسئولان کتاب درسی اتفاق افتاد.
تصویرگری کتب درسی در دوره جدید
تقریبا کتب درسی دیدند در حال عقب افتادن از جامعه و مخاطب هســتند فهمیدند که کتاب درســی نیازمنــد یک تحول و اســتاندارد جدیدی اســت؛ هم از نظر متن و هم تصویر . بزرگ ترین اتفاقی که افتاد نیاز کتاب درســی به مدیریت هنری، شــورای هنری و آتلیه هنری بود. سپس شروع به جذب کسانی کردند که در این حوزه بتوانند مقیم سازمان شــوند و از نزدیک کتب درســی را هدایت کنند. تا قبل از این دوره مدیریت هنری واحد و مســتقل نبود و تصویرگر خودش کار را مدیریت میکرد و خیلی وقتها هم با سلیقه و هدایت مؤلف کتاب تصویرسازی و صفحه آرایی میشد.
تا پیش از این کتابها تنها مدیر اجرایی داشتند که این مدیر کتاب را به مرحله چاپ میرساند. آن زمان مدیریت صرفا مستقل هنری وارد بحث سازمان شد. از آن زمان به بعد ســه دوره جشنواره هنری کتابهای درسی برگزار شد که نتیجه آن شناسایی و جذب هنرمندان مستعد بود. عده ای از این هنرمندان که در جشنواره جایزه گرفته بودند وارد حیطه تصویرسازی کتاب درسی شدند اما سنگ بزرگی که سد راه بود، این بود که تمام این هنرمندان یا دانشجویان فارغ التحصیل تصویرسازی بودند و یا گرافیک و هیچ تجربه ای درباره کتاب درسی نداشتند .
ولی آنها وارد شــدند و در حین کار با متون درســی و آموزشی هم آشنا شدند. شما وقتی متن را تغییر میدهید؛ همزمان تصاویر هم در حال تغییر هستند. وقتی کاری را به گروهی محول میکردیم در ابتدا گیج و متحیر بودند. بعد برایشان کارگاههای آموزشی گذاشتیم تا بدانند که ما اصلا چه میخواهیم و کتابهای درسی چه میخواهند. از چند ســال پیش کلا کتابها عوض شد. چون در اصل پایههای تحصیلی عوض شــدند. یعنی همه چیز باید تغییر میکرد. و برخی نیز باید بازنویسی میشدند تا کم کم کتب درسی بر اساس پایههای درسی جدید شوند.
یکی از اتفاقات دیگر در ســالهای اخیــر تصمیم برای اســتاندارد کردن تصویرسازی، عکاسی، رسامی، گرافیک و فونت در کتب درسی است .ما سعی میکنیم در این زمینه کمتر از آرشیو و اینترنت اســتفاده کنیم و در کار گرافیک، صفحه آرایی، عکاسی و تصویرگری براساس نیازمان سفارش دهیم. اگر در آن زمان فقط یک مجموعه چندنفــره کار میکردند در حال حاضر بیش از ۲۰۰ نفر عکاس، تصویرگر، گرافیست، تصویرگر، صفحه آرا و رسام در داخل و خارج سازمان به بخش هنری کتابهای درسی کمک میکنند.
در ضمن از سال ۱۳۹۴ تأیید ریاســت ســازمان تأسیس شــورای سیاست گذاری هنری در سازمان صورت گرفت که اتفاقی مبارک بود. پنج کمیته تخصصی پایه ریزی شده که به تدوین استانداردهای رشتههای مختلف (عکاســی، تصویرگری، گرافیک، صدا و تصویر، خط و فونت) میپردازند
نوستالژی گذشته و واقعیت امروز
عدهای که البته از یک گروه سنی خاص (معمولا دهه ۴۰و ۵۰ و قبل از آن) هســتند کتابهای موجود را فاقد حس خوب قدیم میدانند و البته حق دارند.
در سن ما هنوز هم یــک آهنگ یا کارتون یا فیلم یا تصویری خاص ما را شــاد میکند و ما را به حس خوب کودکی مان برمیگرداند. اما این موضوع دیگر نه در کتب درســی اتفاق خواهد افتاد و نه در دیگر هنرها و رسانهها. آن زمان ما یک یا دو کانال تلویزیونی و چند کارتون خاص داشــتیم که به آن دل میبستیم، اما الان این قدر زیاد شده که قدرت انتخاب نداریم چه رسد به اینکه حس نوستالژیک هم داشته باشیم. امروز یک کارتون با بهترین تکنولوژی روز میآید و فردا یکی بهتر از آن.
ما خیلی نمیتوانیم روی چیزی تمرکز کنیم که فــردا بهترش میآید. یــک روز برای نوجوانان کیهان بچهها تنها گل نشریات بود ولی حالا چه؟ اصــلا کیهان بچهها کجاســت؟ در کتب درسی هم همین طــور اســت. کودک هر سال با تصاویر متفاوتی روبرو میشــود و این قــدر تصاویــر مختلــف میبیند که نمیتواند حســش را نســبت بــه آنها متمرکز کند. کتب درسی فقط جنبه آمــوزش برای او دارد که باید آن را بخواند؛ امتحان دهد و نمره بگیرد.
در این بازار رقابت وحشتناک سعی ما این است که ببینیم آیا فلان تصویر میتواند دانش آموزی را پشت میز جذب کرده و او را بر روی یک مبحث متمرکز کند یا خیر. من نمیتوانم به این ســؤال جــواب دهم. که آیا کتابها کاملا مورد اســتقبال همه هست یا خیر؛ چون کتاب از دو جزء متن (محتوا) و تصاویر شکل میگیرد. محتوای خوب دروس نقش عمده ای را در شــکل گیری و مقبولیت فضای هنری کتاب بازی میکند. این را مخاطبان در یک ارزشیابی گسترده باید پاسخ دهند، اما میتوانم بگویم در حال حاضر سعی میکنیم از لحاظ استاندارد کتاب سازی و ارزش بصری کاری خوب برای بچهها ارائه کنیم.
امروز شما تصاویری دارید که بهترین هنرمندان روی آن کار کردند با بهترین کیفیت. اما وقتی کنار یک متن ضعیف و ســردرگم قرار میگیرد آن وقت مشکل ایجاد میکند و دانش آموز میگوید این کتاب به درد نمیخورد چون زیبا نیســت. بارها این مشکل مطرح شده اما متأسفانه رویکرد مؤلف محوری اســت؛ یعنی در بسیاری از موارد آنچه مؤلف میگوید اصل است. یعنی این مؤلف است که میگوید برای این متن این طور تصویرسازی کنید، در حالی که یک کتاب درسی موفق ۵۰، ۵۰ است. اگر مؤلف بخواهد یک رویکرد آموزشــی را در متن تعریف کند باید این کار با مشــورت شورای هنری باشد. به عنوان مثال میخواهد معنی ایثار را در متون کتاب درسی بگوید. وقتی در خانه بنشیند و ایثار را بنویسد یا از این و آن کپی کند یا ترجمه کند تصویرگر هم مجبور اســت همین کار را انجام دهد. اما وقتی مؤلف این موضوع را با شــورای هنری مطــرح کرده و از هنرمند مشورت میگیرد دیگر بین تصویر و متن ناهماهنگی وجود نخواهد داشت