اگراستخوانها به حرف می آمدند
- شناسه خبر: 36102
- تاریخ و زمان ارسال: 24 آذر 1402 - 02:14
اگراستخوانها به حرف می آمدند
شاید این مطالب باعث حیرت خیلی ها شود، ولی آنچه که جبر زمان انسان رامبتلا می کند یقینا بازتاب خواهد داشت.
یادداشتی از مدیرمسئول پایگاه خبری سیده آمل: ای کاش استخوانها به حرف می آمدند،
شاهدانی سبکبال ازغیب که این روزها روی دست مادران و پدران چشم انتظارهمیشه درسوگ فرزندان خفته درخاک شهیدشان و یا مردم مردم نمای نسیان زده از ایثار و معرفت ها،شهر به شهرگردانده شدند.
تا شاید یخ دلهای منجمد درریا و تزویر با گرمای یاد شهید آب شود و با شرم در چشم خانه سر روان شده و مردم دنیا زده را از خواب غفلت بیدار کند.
آری ای کاش استخوانها از غیب به حرف می آمدند از جبهه و جنگ؛ از لحظه شهادت؛ نه، از جبهه داخل جنگ دفاع از حق و مظلومیت، از ظلم ظالمان ریاکاردغلباز زمان که بابکها را به بازی گرفتند و چپاولشان را پایانی نیست سخن می گفتند.
اگراستخوانها به حرف می آمدند
ای کاش استخوانها ازغیب به حرف می آمدند وتلنگری می شدند.
راستی، چه خوب شد شهیدان گمنام خوشنام شدند وگرنه معلوم نبود در گمنامیت آنها هم، باز کدام مسئول جاه طلب، غافل از دل دلسوختگان، ازشیرینی شهد نام شهید کام خود را سیرمی کرد.
آری ای کاش استخوانها ازغیب به حرف می آمدند از رومیزی و زیرمیزی گرفتن ها می گفتند که اگر ناظرمعتقد و معتمدی بود به یاد خون این شهیدان گلگون کفن مام وطن دست آلوده غرق درگناه خوردن حق الناس آنها را به حکم قرآن وقانون اسلام قطع می کرد.
ای کاش استخوانها ازغیب به حرف می آمدند از ناشایسته سالاری و جوانان تحصیلکرده بیکار مشغول به گناه می گفت و درد آنها را التیام می بخشید.
ای کاش استخوانها ازغیب به حرف می آمدند و از جاه طلبی های ناعادلانه علیه مردم بی جاه سخن می گفت.
مردم بی جاهی که در آوارگی حتی جایی برای اسکان ندارند و نمی توانند برای اجاره ۲ در اتاق؛ اجاره بها دهند و املاکیانی که همچو لاشخوران برسر مردار، مشغول کاسبی خود هستند، چون مسئول ناظرخداترس و خداجویی نیست تا با بی عدالتی ها مبارزه کند.
و آن نان آوری که بخاطرشرم از دست خالی بودن، شب را درخیابان به صبح می برد تا آن شرم را به خانه نبرد تا مبادا میان اهل و عیالش قسمت شود.
قانون گریزی مسئولین و دادمردم
آری ای کاش استخوانها از غیب به حرف می آمدند از قانون گریزی و تبصره و ماده های اضافی مسئولین نقاب زده مجلس نشین خون آشام می گفتند که خون مردم به حق را به نام قانون درون شیشه کردند.
ای کاش استخوانها از غیب به حرف می آمدند، ولی نه، چون این استخوانها تاب دیدن و شنیدن این همه را ندارند که اگر میدانستند این می شود، از خالق هستی، جان دگر می خواستند که دراین میدان نامردمی ها، فریادرسی باشند و خون خود را برای بقای شجره طیبه انقلاب و سیراب نمودن از معرفت و ایثار شاخه هایش جاری کنند.
ولی ای مسئول خاطی؛ به هوش باش، اگر جوان مردان حق طلب این مرز و بوم رفته اند، ولی همان خداوند شاهد، سیره و راهشان را با نسلی نو از سلیمانیها ادامه خواهد داد که دیگر سودی برایت نخواهد داشت.
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد