ثبت کتاب ستارگانی از کهکشان آمل ؛ زندگی نامه شهیدان عبدالله و مصطفی عزیزی در کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران- تهران ؛ نوشته سیده گلناز پیغمبرزاده

به گزارش واحد خبری سیده آمل ، کتاب ستارگانی از کهکشان آمل ،شهیدان عزیزی در سال ۹۲ بعد از مدت ۱۰ ماه ؛کار تحقیقاتی و مصاحبه ها ؛ نگارش؛ تحویل واحد فرهنگی سپاه ناحیه آمل به مدیریت آن وقت ؛جناب سروان رمضان رنجبر شد

پیغمبرزاده نویسنده این اثردرمقدمه کتاب اینگونه بیان کرد : اول کار خیلی ترسیدم ؛ چون به قول بچه ها که بمن می گفتند : خوب دست به قلمی ؛ اما دست به قلم بودن ؛نوشتن مطلب ، یک جنبه کارمحسوب می شود ؛ولی کار کتاب آن هم برای شهید ؟!!!……

وی در ادامه چگونگی انتخاب دو شهید،دو برادر از یک خانواده را شرح می دهد و از عهدی که با این دو شهید بست می گوید :

در ابتدا از ترس  به سرانجام نرساندن  این کار مهم ؛ پس ،من خدا را به ارواح مطهر همین دو شهید بزرگوا قسم دادم تا به یاریم بیایند و آبرویم نزد عزیزان عزیزی و خانواده محترمشان نرود تا  با موفقیت این کتاب را به سرانجام برسانم

بعد از ثبت کتاب در کتابخانه ملی کشور به شکل واقعا دوراز انتظار و چگونگی به چاپ رسیدن این اثر در تیراژ بالا یاد آن قسم و پیمان  افتادم  ، ناخود آگاه اشک از چشمانم سرازیر شد . تصویر دو شهید در ذهنم نه ،  بلکه روبرویم  با لبانی خندان ظاهر شد .

گلناز پیغمبرزاده مراحل نگارش و بپایان رساندن این کتاب را چنین بیان می کند: وقتی کتاب برای چاپ نهایی رفت ، تمام وقایع ایام نگارش کتاب برایم تداعی شد. ازمصاحبه با خانم فاطمه اکبرزاده، مادر شهید ولحظه شنیدن خبر شهادت اولین شهیدش ، بسیار تکان دهنده هست که من هیچگاه آن مصاحبه را فراموش نخواهم کرد چون تحمل داغ اولاد ؛جگر گوشه یک مادر برایش از سخت ترین مصائب است و هر گاه خبری از شهدای مدافع حرم می آید من بیاد آن مصاحبه و مادران تازه داغ دیده می افتم .

مصاحبه با خواهر شهید ،اینکه هرگز خاطرات برادرانش را از یاد نخواهد برد، مصاحبه با جناب سرهنگ علی اصغر مقدس نیاکی، حاج محسن صمدی ، حاج حمید همایونی ، حاج علی فتحی و دیگر همسنگران باعنوان در جمع خوبان و مصاحبه با مدیر مدرسه شهیدان عزیزی  آقای ایرج شفیع زاده  و دیگر دوستان و آشنایان و زنده شدن خاطرات

نویسنده کتاب از اولین مصاحبه ای که در آن کتاب ستارگانی از کهکشان آمل رسانه ای شد چنین میگوید :  اولین خبردرج شده بعنوان مصاحبه و معرفی این اثر در رسانه ؛آن هم وبلاگی  با نام جنگ و زن ؛ از مصطفی صادقی وبلاگ نویس آن وقت بود ؛ چون در آن زمان من مسئول فرهنگی حوزه خواهران بودم و وبلاگ سیده آمل را با کمک ایشان راه اندازی کردم متعاقبا در بخش خبر و وبلاگ نیز فعالیت داشتم برای همین آقای صادقی نیز بعضی از فعالیت های من را پیگیری و در وبلاگ خود درج می کرد .

پیغمبرزاده لحظه تحویل اولین نسخه کتاب به مادر شهید را اینگونه بیان کرد: اولین چاپ  نسخه رنگی در قالب کاغذ A4 ؛سال گذشته به بهانه هفته زن برای عرض ادب به این مادر بزرگوار وتازه شدن دیدار در این ایام به اتفاق خانم سلطانی مسئول کمیسیون امور بانوان شهر آمل خدمت ایشان رسیدیم ،که با دیدن کتاب اشکی همراه با تبسم از اینکه خاطرات فرزندانش ماندگار شد؛ بنده را در آغوش کشید و من آن لحظه برایم به اندازه یک دنیا ارزشمند بود ؛چرا که توانستم دل مادر شهیدی را با ثبت زندگی فرزندانش شاد کنم

و ی در آخر بیان کرد:طرحی که برای سپاه بود. در سپاه فقط در قالب طرح ماند . نه نرم آن بدستمان رسید تا این مجموعه از زندگی نامه شهدا را به چاپ برسانیم و نه دیگر یادی از من نویسنده و یا این خانواده شهید شد ، ولی من بعنوان یک بسیجی با دست خالی این طرح را به پشتوانه همان قسم به سرانجام رساندم .

در اینجا جا دارد ابتدا از برادر بزرگوارم استاد دریاباری مسئول بسیج جامعه هنرمندان آمل ، که با راهنمایی درست باعث شد با این دست بی بضاعت مالی ؛ اقدام به پیگیری تا مرحله چاپ کنم ؛ تقدیر و تشکر می کنم  و از برادر پهلوان در کتابخانه ملی تهران و خواهر خوبم خانم صالحی در دانشگاه فذا نیز به جهت پیگیری چاپ کتاب ممنونم

روح عزیزی ها ی عزیز این مرزو بوم  که رفتند تا ما بمانیم و چه ماندنی !!؟؟؟؟  شااااد . صلوات