جمعه, ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | 2024-04-26
تبلیغات
Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
کد خبر: 29862 |
|
تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۹ | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

مادری که دعایش توسط شهیدش مستجاب شد   عشق است و آتش و خون  داغ است و درد دوری کی می توان نهفتن              کی می توان صبوری برای حفظ خانواده ای بزرگ بنام ملت از خانواده خود گذشتند. آنان گوشه چشمشان نظر به امنیت و آرامش مام وطن بود […]

مادری که دعایش توسط شهیدش مستجاب شد

 

عشق است و آتش و خون  داغ است و درد دوری

کی می توان نهفتن              کی می توان صبوری

برای حفظ خانواده ای بزرگ بنام ملت از خانواده خود گذشتند. آنان گوشه چشمشان نظر به امنیت و آرامش مام وطن بود و خاک را با خون خود کیمیا کردند، آنانکه نام شهید را برای خود برگزیدند و چه زیبا وحدتی با این پویش شهدایی که ریاستش سید و سالار شهداء ابا عبدالله حسین هست ،این مکتب جاودانه، نه مکان می شناسد و نه زمان.

اما کم از مکتب شهادت نیست مکتب زنانی که با صبوری، دامانشان معبری برای رسیدن این مردان خدایی به معراج می شود و زینب وار ندای حقانیت راه شهیدشان را در تاریخ ثبت می کنند و سینه به سینه تا نسلها ماندگار می سازند. و اینک داستان نجیبه ادهمی مادر شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده که نجیبانه درفراق شهیدش نه تنها برای پسرانش که برای تمامی شهدای مفقودالاثر امامزاده ابراهیم آمل مادر بود و هرشب جمعه برسر مزارشان مادرانه عطر افشان و سوگوار.

نجیبه ادهمی مادر شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده درگپ وگفتی دوستانه با سیده آمل از اطلاع رسانی دقیقه ۹۰ تشییع پیکر رضایش اینچنین می گوید: ازصبح روز سه شنبه ۲۲ مهرماه مصادف با ۵ صفر شهادت حضرت رقیه(س) دوستان و اقوام حتی آنهاییکه فکرش را هم نمی کردیم با تماس های مکرر تلفنی جویای حال ما شده و در این بین ازبازگشت پیکررضا به وطن سوال می کردند و این درحالی بود که ما از همه جا بی خبر بودیم.

این مادر شهید در ادامه ابراز داشت: بخاطر اینکه تازه از ییلاق آمده بودیم و اینکه قرار بود پسرم رامین به همراه همسر و فرزندانش نیز شام منزل ما بیایند من از صبح زود مشغول نظافت و تهیه تدارک شام بودم ولی این تماس های تلفنی امان مرا برید و دچار آشوب شدم.

وی همچنین افزود: نزدیک ظهر دیگر تاب نیاوردم. ندایی از درون بمن می گفت از رضا خبری در راه است. برای همین به همسر و پسرم زنگ زدم و وضعیت را شرح دادم.

نجیبه ادهمی چگونگی مطلع شدن خانواده از وضعیت موجود را اینگونه شرح می دهد: آن شب پسرم با یکی از مسئولین گروه تفحص در ساری تماس گرفت ولی او خیلی مطمئن پاسخ داد: اینها شایعه است و حرف مردم را به دلتان راه ندهید .

وی در ادامه گفت: فردای آن شب تیم تفحص به منزل ما آمدند و کلا منکر قضیه شدند و ماهم با اطمینان سکوت کردیم .

مادر شهید حاجی زاده با اشاره به اینکه ما اصلا توقع نداشته ایم که با این روش بما اطلاع رسانی شود اظهار داشت: درحالیکه صبح پنج شنبه ۲۴ مهر پیکر فرزند شهیدم همراه با پیکرشهدای دیگرخان طومان در راه طواف حرم امام رضا(ع) بود، رامین پسرم وعروسم طی تماسی از پیدا شدن پیکر رضا و بازگشتش به وطن مطمئن شدند.

وی با گلایه از گروه تفحص تصریح کرد: به هرترتیب بعد از اطمینان خانواده از حضور رضا در ایران آشوب و دلهره ای برزخی ما را در برگرفت تا جاییکه دیگر تاب و توان نداشتیم و من دائم اصرار می کردم مرا ببرید مشهدالرضا پیش رضایم.

لحظات وصال مادر و فرزند شهیدش

مادر شهید لحظات رسیدن به فرزندش را اینگونه توصیف کرد که: با حال و روزی که من داشتم خانواده صلاح ندیدند که من راهی مشهد شوم ولی عروسم مریم(همسرشهید) باتفاق همسران شهدای دیگرعازم مشهد شدند و مریم به محض رسیدن و دیدار با همسر شهیدش با من تماس گرفت و از مشهدالرضا از رضای من خبر داد و خاطر مرا آرام می کرد.

نجیبه ادهمی در رابطه با چگونگی حسش هنگام اولین دیدار با فرزند شهیدش در حسینیه سپاه ناحیه آمل به سیده آمل پاسخ داد: تمام گوشت بدنم می لرزید و پاهایم رمق نداشت چون ۴ سال و نیم از خبر شهادت رضاجان می گذشت و الان من دوباره برای بار دوم عزادار می شدم، برای همین قبل از رسیدن به تابوت پسرم، سرم را رو به آسمان گرفتم و اول از خدا بعد از شهیدم خواستم تا مرا آرام کنند و دل شکسته ام در این آرامش آبروی خون شهیدم را نبرد.

مادری که دعایش توسط شهیدش مستجاب شد
مادری که دعایش توسط شهیدش مستجاب شد

وی همچنان ادامه داد: وقتی بالای تابوت رسیدم گفتم مرا رها کنید و کنار بروید، آنگاه سینه ام را روی مرکز تابوت گذاشتم، چشمانم را بستم و پسرم را صدا زدم، آن موقع نمیدانم چه شد که ناگهان به آرامشی رسیدم که گویا رضا مرا در آغوش گرفته بود و شهیدم دعایم را مستجاب کرد.

مادر از شناسایی شهیدش می گوید:

و اینجا مادرشهید مدافع حرم از شناسایی پیکر پسر شهیدش گفت: وقتی سر کفنی را باز کردم پیکر رضایم را بی سر دیدم پس با خودم گفتم: الهی شکر، شهادتش مقبول شد . بعد کفن را بازتر کردم استخوانی بیرون آمد آن را گرفتم و نشان دادم، گفتم این کجای جسم شهید من است؟ گفتند: این استخوان سینه اش هست که در این هنگام تمام قفسه سینه ام را بر روی او انداختم و برای بار دوم رضا را صدا زدم تا مرا آرام کند وقتی بلندشدم ، از روی شکم بند پشمی که برایش گرفته بودم و کش جورابش که برایش درست کرده بودم فهمیدم این پیکرمال من است . این پیکر، پیکر رضای من است. این پیکر، پیکرشهید من است . پسر به خواسته ات رسیدی؟ شهادتت مبارک.

خواسته مادر شهید

نجیبه ادهمی در پایان با ابراز تاسف از چگونگی اطلاع رسانی بد مسئولین ذی ربط خواسته خود را اینگونه عنوان کرد: پلاک و تجهیزات و لباسی که برای رضایم بود را به یادگارمی خواهم ، روی پلاکش یک جای گلوله بود که از من گرفتند و آن وسایل همه هویت رضاجان نزد من است که باید با من باشد.

مادری که دعایش توسط شهیدش مستجاب شد

 

لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط پایگاه رسمی خبری- تحلیلی سیده آمل در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    نظرتان را بیان کنید